▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

شفاعت
درويشی را ضرورتی پيش آمد، گليمى را از خانه يكى از پاك مردان دزديد. قاضى فرمود تا دستش بدر کنند.
صاحب گليم شفاعت کرد که: من او را بحل کردم. قاضى گفت: به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم.
صاحب گليم گفت: اموال من وقف فقيران است، هر فقيرى كه از مال وقف به خودش بردارد، از مال خودش برداشته، پس قطع دست او لازم نيست.
قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش قرار داد و به او گفت: آيا جهان بر تو تنگ آمده بود كه فقط از خانه چنين پاكمردى دزدى كنى؟!
دزد گفت: اى حاكم! مگر نشنيده اى كه گويند: خانه دوستان بروب، ولى حلقه در دشمنان مكوب...

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اوّلين برنامه عملى پس از ظهور و قيام

حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم عليه السلام درباره اوّلين مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحى له الفداء و عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) چنين مطرح فرموده است :

مثل اين كه در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّ) هستم كه از مكّه به همراه پنج هزار ملائكه به سوى كوفه حركت مى كند، و جبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و مؤمنين در جلو حضرت حركت مى كنند و در حال فرستادن نماينده و لشكر به سوى شهرها مى باشد.

هنگامى كه وارد شهر كوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده و به يكديگر ملحق شوند.

سپس حضرت داخل مسجد كوفه مى شود و بالاى منبر مى رود و مشغول صحبت و سخنرانى خواهد شد؛ ولى در اءثر تراكم جمعيّت و گريه افراد، كسى متوجّه محتواى فرمايشات آن حضرت نمى شود.

تا آن كه جمعه دوّم فرا مى رسد و مردم درخواست مى كنند تا حضرت نمازجمعه را اقامه نمايد.

به همين جهت ، حضرت دستور مى فرمايد تا بيرون مسجد شهر كوفه - بين نجف و كوفه - محلّى را جهت إقامه نمازجمعه تهيّه كنند و در همان مكان ، نمازجمعه را اقامه مى نمايد.

بعد از آن دستور مى دهد تا آن كه نهر و كانالى از (شطّ فرات ) كربلاء تا نجف اشرف حفر نمايند و در همان زمان بدون فاصله ، چندين پُل بر سر هر گذرگاهى نصب خواهد شد؛ و در كنار هر پُلى يك آسياب ساخته شود.

امام محمّد باقر عليه السلام در پايان افزود: مثل اين كه مى بينم پيرزنى را كه مقدارى گندم بر سر نهاده و جهت آرد كردن به سمت يكى از آن آسياب ها مى آورد و آسيابان ، گندم هاى او را بدون مُزد و بدون اُجرت آرد نموده و تحويلش مى دهند.(50)

امام صادق عليه السلام پيرامون مسجدى كه بيرون شهر كوفه به دستور حضرت حجّت (عجّ) ساخته مى شود فرمود: داراى يك هزار درب ورودى و خروجى خواهد بود؛ و خانه هاى شهر كوفه را به نهر فرات در كربلاء متّصل مى گرداند.(51)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

او را نخواهيد ديد

مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از علىّ بن بلال بغدادى - كه يكى از اصحاب امام عسكرى عليه السلام مى باشد - حكايت كند:

روزى به همراه عدّه اى از علماء و بزرگان حضور مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام رسيديم تا آن كه از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جويا شويم .

همين كه وارد مجلس حضرت شديم ، مشاهده كرديم كه بيش از چهل نفر در منزل آن حضرت ، اجتماع نموده اند.

عثمان بن سعيد عَمرى حركت كرد و ايستاد، سپس اظهار داشت : يابن رسول اللّه ! مى خواهم از چيزى سؤال نمايم كه شما خود نسبت به آن آگاه هستى .

حضرت فرمود: فعلاً بنشين .

بعد از آن ، امام حسن عسكرى عليه السلام با حالت غضب حركت نمود و خواست كه از مجلس خارج شود، فرمود: كسى بيرون نرود تا من برگردم .

چون لحظاتى گذشت ، حضرت مراجعت نمود و با صدائى بلند فرمود: اى عثمان بن سعيد!

و عثمان بن سعيد با شنيدن سخن حضرت ، از جاى خود برخاست و سر پا ايستاد.

امام عليه السلام اظهار داشت : آيا مايل هستى كه شما را به آنچه مى خواهيد، خبر بدهم ؟

همگان گفتند: آرى ، ياابن رسول اللّه !

امام عليه السلام فرمود: آمده ايد تا از خليفه و حجّت خداوند متعال ، بعد از من سؤال نمائيد!؟

تمام افراد گفتند: بلى ، ما براى همين موضوع آمده ايم .

در همين اثناء، كودكى همانند پاره اى از ماه و شبيه ترين افراد به امام حسن عسكرى عليه السلام ظاهر گشت .

سپس امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: اين كودك ، امام شما پس از من خواهد بود و او خليفه و جانشين من مى باشد، او را تابع و پيرو باشيد؛ و از يكديگر متفرّق نشويد كه هلاك مى گرديد.

و سپس افزود: از اين پس ديگر او را نخواهيد ديد، مگر آن كه وقتش فرا برسد.(14)

 

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اظهار محبّت نسبت به حضرت مهدى (عجّ)

صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد

گفت برخيز كه آرامِ دم و جان آمد

اين نسيم ملكوتى ز كدامين چمن است

كه چو انفاس سحر غاليه افشان آمد

مى كند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل

كه ز نرجس ثمرى پاك به دوران آمد

سحر از پرده نشينان حريم ملكوت

نغمه برخاست كه آن خسرو خوبان آمد

خفتگان را رسد اين طرفه بشارت ز سروش

كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد

چهره ، اى زُهره بپوشان كه ز بام ملكوت

زهره فاطمه با چهره تابان آمد

شهسواريست كه با صولت و شمشير علىّ (ع )

از پى كشتن كفّار به ميدان آمد

مظهر صلح حسن (ع ) اوست كه وجه حسن

پى آرامش دل هاى پريشان آمد

آن كه اندر رگ او خون حسين بن علىّ است

پى خونخواهى سالار شهيدان آمد

در ره زهد و عبادت چو علىّ بن حسين

پى خونخواهى سالار شهيدان آمد

علم باقر (ع ) همه در اوست كه با مثل علم

رهبر جامعه بى سر و سامان آمد

تا ز ناپاك كند مذهب صادق (ع ) را پاك

با دلى روشن و آكنده ز ايمان آمد

همچو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد

دردمندان جهان را پى درمان آمد

چون رضا تا كه كند تكيه بر او رنگِ علوم

وارث افسر سلطان خراسان آمد

اوست سرچشمه تقوى و فضيلت چو جواد (ع )

منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد

هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر

با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد

يادگار حسن عسكرى (ع ) پاك سرشت

كه جهان را كند از عدل گلستان آمد

قائم آل محمّد (ص ) شه اقليم وجود

كه به فرماندهى عالم امكان آمد

اى شه منتظر از منتظران چهره مپوش

كه دگر جان به لب از محنت هجران آمد

همه گويند كه مفتاح فرج صبر بود

صبر نَتْوان كه دگر عمر به پايان آمد(71)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اطّلاعيه اى بر غيبت كبرى

مرحوم شيخ طوسى و صدوق آورده اند براين كه يكى از اصحاب به نام ابومحمّد، حسن بن احمد حكايت كند:

در آن سالى كه وكيل خاصّ حضرت بقيّة اللّه الا عظم عليه السلام به نام شيخ علىّ بن محمّد سمرىّ رضوان اللّه عليه وفات يافت ، چند روز پيش از آن به ديدارش رفتم ؛ و عدّه اى از مردم نيز به ملاقات آن بزرگوار آمده بودند.

نامه اى را از طرف حضرت صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف به جمعيّت حاضر در منزلش ، ارائه نمود، كه در آن مرقوم فرموده بود:

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ، اى علىّبن محمّد سمرىّ! خداوند به دوستان و آشنايان تو اءجر عنايت فرمايد، همانا كه مدّت عمر تو به پايان رسيده است و تا شش روز ديگر رحلت خواهى نمود، كارهاى خود را انجام بده و آماده رحلت براى جهان أبدى باش .

به كسى بعد از خودت وصيّت نكن و كسى را جانشين خويش مگردان ، چون كه زمان غيبت كبرى فرا رسيده است .

و پس از آن ، ديگر - به طور مشخّص و آشكارا - ظهور نخواهم كرد، مگر آن كه خداوند متعال اجازه فرمايد، كه مدّت زمانى بسيار طولانى بايد سپرى شود.

قبل از ظهور من دل هاى مردم ، سياه و تاريك و بى رحم خواهد شد، ظلم و تجاوز بر زمين گسترانيده مى شود.

سپس در پايان آن نامه شريفه ، چنين مرقوم فرموده بود:

بعضى از افراد ادّعاى ديدار و ملاقات با مرا مى نمايند، هركس قبل از خروج سفيانى و قبل از صيحه آسمانى چنين ادّعائى را بنمايد - كه مرا به طور مشخّص ديده است - او دروغ گو و مفترى مى باشد.(62)

((و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلىّ العظيم )).

ابومحمّد حسن بن احمد در ادامه افزود: من آن نامه و مرقومه شريفه را ديدم و چون روز ششم فرا رسيد به منزل وى آمديم ، او را در حال احتضار يافتيم ، به او گفته شد: وصىّ و جانشين تو كيست ؟

در پاسخ اظهار داشت : تمام امور براى خداوند و در اراده او مى باشد و تمام مقدّرات در دست او است .

و اين آخرين كلامى بود كه گفت و به لقاءاللّه پيوست و ديگر كسى از او سخنى نشنيد.(63)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آشنائى به درون و استجابت دعا

قاسم بن العلاء حكايت كند:

روزى مشكلات خود را در نامه اى نوشتم و اظهار داشتم كه مدّتى از عمر من سپرى گشته و فرزندى ندارم ، سپس آن نامه را براى حضرت صاحب الزّمان عليه السلام فرستادم .

پس از مدّتى كوتاه جواب نامه آمد ولى اشاره اى نسبت به فرزند نفرموده بود؛ پس نامه اى ديگر براى حضرت نوشتم و تقاضا كردم تا دعائى نمايد كه خداوند، فرزندى پسر به من عنايت فرمايد و نامه را ارسال كردم ؛ در حالى كه هيچ خبرى از وضعيّت همسرم نداشتم .

و چون جواب نامه آمد، نوشته بود: خداوندا! فرزندى پسر، عطايش فرما كه چشمش به آن روشن گردد و وارث او باشد.

پس به منزل رفته و از همسرم جويا شدم كه آيا آبستن مى باشد؟

پاسخ داد: بلى ، ناراحتى و مانعى كه وجود داشت برطرف شد و در حال حاضر آبستن مى باشم ؛ و خداوند متعال به بركت دعاى حضرت ، فرزندى پسر به من عنايت فرمود.(47)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 7 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اوّلين برنامه عملى پس از ظهور و قيام

حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم عليه السلام درباره اوّلين مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحى له الفداء و عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) چنين مطرح فرموده است :

مثل اين كه در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّ) هستم كه از مكّه به همراه پنج هزار ملائكه به سوى كوفه حركت مى كند، و جبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و مؤمنين در جلو حضرت حركت مى كنند و در حال فرستادن نماينده و لشكر به سوى شهرها مى باشد.

هنگامى كه وارد شهر كوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده و به يكديگر ملحق شوند.

سپس حضرت داخل مسجد كوفه مى شود و بالاى منبر مى رود و مشغول صحبت و سخنرانى خواهد شد؛ ولى در اءثر تراكم جمعيّت و گريه افراد، كسى متوجّه محتواى فرمايشات آن حضرت نمى شود.

تا آن كه جمعه دوّم فرا مى رسد و مردم درخواست مى كنند تا حضرت نمازجمعه را اقامه نمايد.

به همين جهت ، حضرت دستور مى فرمايد تا بيرون مسجد شهر كوفه - بين نجف و كوفه - محلّى را جهت إقامه نمازجمعه تهيّه كنند و در همان مكان ، نمازجمعه را اقامه مى نمايد.

بعد از آن دستور مى دهد تا آن كه نهر و كانالى از (شطّ فرات ) كربلاء تا نجف اشرف حفر نمايند و در همان زمان بدون فاصله ، چندين پُل بر سر هر گذرگاهى نصب خواهد شد؛ و در كنار هر پُلى يك آسياب ساخته شود.

امام محمّد باقر عليه السلام در پايان افزود: مثل اين كه مى بينم پيرزنى را كه مقدارى گندم بر سر نهاده و جهت آرد كردن به سمت يكى از آن آسياب ها مى آورد و آسيابان ، گندم هاى او را بدون مُزد و بدون اُجرت آرد نموده و تحويلش مى دهند.(50)

امام صادق عليه السلام پيرامون مسجدى كه بيرون شهر كوفه به دستور حضرت حجّت (عجّ) ساخته مى شود فرمود: داراى يك هزار درب ورودى و خروجى خواهد بود؛ و خانه هاى شهر كوفه را به نهر فرات در كربلاء متّصل مى گرداند.(51)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پنج درس ارزشمند و آموزنده

1 - يكى از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السلام به نام ابوهارون حكايت كند:

روزى خدمت آن حضرت شرفياب شدم ، نوزادى را در حضور او ديدم - كه همچون ماه شب چهارده نورانى بود - قنداقه او را گرفتم و باز كردم ، ديدم كه ختنه شده است .

از پدرش امام عسكرى عليه السلام سؤال كردم كه چه وقت و چگونه ختنه شد؟

فرمود: اين نوزاد مهدى موعود است و او همانند ديگر ائمّه ختنه شده به دنيا آمده است ، چون هر يك از ما ائمّه ، ختنه شده وارد دنيا شده ايم ، ولى بجهت إجراى سنّت شريعت اسلام تيغ را بر محلّ ختنه گاه مى كشيم .(66)

2 - دو نفر از خدمت گزاران امام حسن عسكرى عليه السلام به نام نسيم و ماريه حكايت كنند:

چون حضرت مهدى ، نوزاد امام حسن عسكرى عليهماالسلام تولّد يافت ، انگشت سبّابه خود را به نشانه يكتائى خداوند متعال به سوى آسمان بلند كرد و پس از آن عطسه اى نمود و اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمين ، و صلّى اللّه على محمّد وآله )).

يعنى ؛ سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است و درود بر محمّد و بر اهل بيتش باد؛ و سپس فرمود: ظالمان و ستمگران گمان كرده اند حجّت الهى بى زبان مى باشد!!

چنانچه خداوند اجازه سخن گفتن دهد، آن وقت شكّ و شبهه همگان برطرف مى گردد.(67)

3 - امام محمّد باقر عليه السلام فرمود:

مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) چهار سيره و روش از چهار پيامبر از پيغمبران الهى را دارا مى باشد:

سنّت و روش حضرت موسى كليم عليه السلام كه ((خائفا يترقّب )) بود، يعنى ؛ خوفناك و هر لحظه در انتظار فرج و ظهور مى باشد.

سنّت و سيره حضرت عيسى مسيح عليه السلام كه گفتند: مرده است ولى فوت نكرد، بلكه غايب گرديد.

سنّت حضرت يوسف عليه السلام كه ناپديد شد.

سنّت و سيره جدّش ، حضرت رسول محمّد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله كه با شمشير و جهاد قيام نمود و وظيفه خود را به پايان رساند.(68)

4 - امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

هنگامى كه امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) ظهور نمايد و وارد شهر كوفه گردد، گوشه اى از مسجد كوفه را اشاره نمايد تا حفر نمايند؛ و چون آن محلّ را حفر كنند، تعداد دوازده هزار زره ، شمشير و سپر بيرون آورند.

سپس دوازده هزار نفر عرب و عجم از پيروان خود را - كه از شهرها و مناطق مختلف حضور يافته اند - دستور مى دهد تا هر كدام با آن سلاح ، مجهّز شوند و چون آماده گردند، دستور دهد: هركس در موقعيّت شما قرار نگرفت او را به هلاكت رسانيد - چون حجّت الهى بر همگان تمام شده است -.(69)

5 - همچنين از حضرت صادق آل محمّد عليه السلام وارد شده است كه فرمود:

تمام علوم و فنون و تمام احكام و قوانين در بيست و هفت حرف خلاصه گشته است و توسّط پيامبران الهى عليهم السلام تنها دو حرف از آن حروف منتشر شده است و مردم غير از آن دو حرف چيز ديگرى را نمى دانند.

ولى هنگامى كه مهدى موعود، قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) ظهور نمايد بيست و پنج حرف نزد او باقى مانده است ؛ و آن حضرت مردم را نسبت به مجموع حروف آشنا مى نمايد و تمام قوانين و احكام شريعت مقدّس سعادت بخش اسلام را در آن جامعه به اجراء در خواهد آورد.(70)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پيراهن يوسف و ابراهيم كجاست ؟

مرحوم شيخ صدوق ، راوندى و بعضى ديگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حكايت كند:

روزى در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين نشسته بودم ، آن حضرت فرمود: آيا مى دانى پيراهن حضرت يوسف عليه السلام چه بود و كجاست ؟

عرض كردم : خير، نمى دانم ؛ شما بفرمائيد تا فرا بگيرم .

امام عليه السلام فرمود: چون حضرت ابراهيم عليه السلام را خواستند داخل آتش بيندازند، جبرئيل امين عليه السلام پيراهنى از لباس هاى بهشتى برايش آورد و بر او پوشانيد و آتش در مقابلش سرد و بى اءثر شد.

و در آخرين روز حياتش آن را تحويل حضرت اسحاق عليه السلام داد و او نيز پيراهن را بر حضرت يعقوب عليه السلام پوشانيد كه اندازه قامت او بود.

و هنگامى كه حضرت يوسف عليه السلام به دنيا آمد، پدرش آن پيراهن را بر يوسف پوشانيد، تا آن جائى كه همان پيراهن را توسّط برادرانش براى پدر خود - كه نابينا گشته بود - فرستاد و او بينا گرديد و اين همان پيراهن بهشتى بود.

عرض كردم : اكنون آن پيراهن كجاست و چه خواهد شد؟

فرمود: الا ن نزد اهلش مى باشد و در نهايت ، تقديم قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه خواهد شد.

و هنگامى كه آن حضرت ظهور نمايد، آن پيراهن را بر تن مبارك خود مى نمايد و تمام مؤ منين در شرق و غرب دنيا، هر كجا كه باشند بوى خوش ‍ آن را استشمام خواهند كرد.

و او - يعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف - در تمام امور وارث تمامى پيغمبران الهى مى باشد.(29)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تشخيص حرام و حلال براى كودكى خردسال

احمد بن اسحاق يكى از اصحاب و كسانى بود كه وجوهات شيعيان را جمع آورى مى كرد و خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام تقديم مى نمود، او حكايت نمايد:

روزى به قصد تحويل مقدار قابل توجّهى وجوهات شرعيّه به همراه تعدادى سؤ ال در مسائل مختلف ، به محضر مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام عازم سامراء شدم .

و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حركت نمودم ، هنگامى كه به منزل رسيدم ، اذن دخول طلبيده و وارد شدم ، چشمم به كودكى خردسال افتاد كه بر زانوهاى حضرت نشسته و بسيار خوش سيما و نورانى بود.

همين كه كيسه هاى پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام عليه السلام نگاهى به كودك نمود و فرمود: اى پسرم ! اين اموال از شيعيان و دوستان تو مى باشد، آن ها را باز كن و تحويل بگير.

ناگهان كودك اظهار داشت : اى پدر! و اى سرورم ! آيا جايز است كه دست به سوى اموالى دراز كنم كه آغشته به حرام است ؟!

سپس امام حسن عسكرى عليه السلام خطاب به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: آنچه در كيسه ها مى باشد، بيرون بياور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از يكديگر جدا نمايد.

چون يكى از كيسه ها را خدمت حضرت نهادم ، كودك فرمود: اين مال فلان شخص است كه در فلان محلّه شهر قم سكونت دارد و مقدار آن 72 دينار است كه بابت فروش باغ ارثيه پدرش و نيز فروش هفت عدد پيراهن و كرايه مغازه هايش مى باشد.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: عزيزم ! صحيح گفتى ، اكنون بگو كدام حرام است ؟

كودك اظهار داشت : در اين كيسه يك دينار مشكوك ، از اهالى شهر رى مربوط به فلان تاريخ مى باشد كه مغشوش مى باشد.

بعد از آن اشاره به يكى ديگر از كيسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب اين كيسه فلانى است كه در فلان شهر مقدار يك مَن و يك چارك نخ ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتى طولانى سپرى شد، نخ ‌ها را دزد به سرقت برد.

و صاحب نخ ‌ها نسّاج را تكذيب و جريمه كرده و به جاى آن ، يك مَن و نيم غرامت گرفت .

پس يك دينار با تكّه اى پارچه در اين كيسه از چنين راهى به دست آمده است كه حرام مى باشد.

سپس كودك به سوّمين كيسه اشاره نمود و اظهار داشت : آنچه درون آن است ، مال فلان شخص است كه در فلان محلّه قم زندگى مى كند و مقدار هفتاد دينار مى باشد كه نبايد دست زده شود.

امام حسن عسگرى عليه السلام سؤال نمود: چرا؟

فرزند جواب داد: چون اين ها بابت فروش گندم هائى است كه مالك با كشاورز اختلاف داشتند و مالك سهم كشاورز را كمتر از حقّش داد.

پدر فرمود: بلى ، صحيح است .

پس از آن كودك فرمود: اى احمد بن اسحاق ! اين اموال را به صاحبانش ‍ برگردان ، ما نيازى به آن ها نداريم .

و اكنون كيسه آن پيرزن را بياور.

احمد گفت : من به طور كلّى آن كيسه را فراموش كرده بودم ...(12)

آرى براى امام معصوم ، چون از طرف خداوند متعال منصوب است ، سنّ و سال ، موقعيّت مطرح نيست ؛ بلكه هر زمان هر چه اراده نمايد حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه مى گردد.

پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشيم كه امام زمان ، روحى له الفداء و سلام اللّه عليه غافل نخواهد بود.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 41 42 43 44 45 ... 56 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com