▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

خصايص حضرت حجّت عليه السلام

محمّد بن مسلم ثقفى گويد:

محضر مبارك حضرت باقرالعلوم عليه السلام رفتم ، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّريف سؤالى نمايم ، هنگامى كه خدمت حضرت رسيدم ، پيش از آن كه سخنى بگويم ، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى محمّد بن مسلم ! قائم آل محمّد (عجّ) داراى پنج امتياز از پيامبران الهى مى باشد كه آن حضرت در اين پنج امتياز و خصوصيّت با آن پيامبران شبيه است :

شبيه حضرت يونس عليه السلام مى باشد، از اين جهت كه او پس از سال ها غيبت در شكم ماهى ، هنگام ظهور و خروجش جوانى شاداب و نيرومند بود.

شبيه حضرت يوسف عليه السلام است ، از جهت اين كه از ديد و از چشمِ غريب و آشنا مخفى و پنهان بود، به طورى كه حتّى برادرانش هم او را نمى شناختند.

شبيه حضرت موسى عليه السلام است ، چون مرتّب طاغوتيان از ظهورش ‍ وحشت داشتند و ولادتش مخفى انجام گرفت .

و نيز غيبتى طولانى داشت و دوستان و پيروانش صدمات و سختى هاى بسيارى را - در زمان غيبت حضرت موسى بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن كه خداوند متعال او را ظاهر گردانيد و بر دشمنش پيروز آمد و مؤمنين در آسايش قرار گرفتند.

شبيه حضرت عيسى عليه السلام است ، همچنان كه امتّش درباره او اختلاف كردند و عدّه اى گفتند: اصلا عيسى متولّد نشده ، گروهى ادّعا كردند كه تولّد يافته ، ولى مرده است ؛ بعضى هم گفتند: او را به دار آويختند و كشته اند و برخى هم بر واقعيّت و حقيقت امر آگاه و پابرجا ماندند.

و نيز شبيه جدّش رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد، از اين جهت كه با شمشير خروج و قيام مى نمايد و دشمنان خدا و رسولش را به قتل مى رساند، همچنين ستمگران و تجاوزگران را سركوب و نابود مى نمايد.

پس او مانند جدّش با نصرت هاى الهى بر همگان مسلّط و پيروز خواهد شد؛ و هيچ پرچمى از او بدون پيروزى باز نمى گردد.

سپس امام باقر عليه السلام افزود: بعضى از نشانه هاى ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفيانى از شام ، صيجه آسمانى در ماه مبارك رمضان خواندن نام مبارك آن حضرت با نام پدر بزرگوارش .(38)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خصوصيّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله

حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسين صلوات اللّه عليهم اجمعين در حديثى بسيار طولانى حكايت فرمايد:

روزى بر جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم ، شخصى به نام اءبىِّ بن كعب حضور داشت و سؤال و جواب هائى پيرامون ائمّه اطهار عليهم السلام مطرح شد تا جائى كه جدّم رسول اللّه صلى الله عليه و آله اظهار داشت :

خداوند متعال در صُلب يازدهمين خليفه ام ، نطفه اى پاك و منزّه قرار داده است كه تمام انسان هاى مؤمن به وسيله آن شادمان و راضى خواهند شد.

خداوند تبارك و تعالى در عالم ذرّ عهد و ميثاق ولايت او را گرفته است و كسانى نسبت به او كافر خواهند شد كه منكر خداوند باشند.

او امامى است پرهيزكار و پاك ، مسرور كننده و رضايت بخش ، هدايت گر و هدايت بخش ، حكم به عدل مى نمايد و بر اجراى عدالت دستور مى دهد.

در تمام امور، خداوند حكيم را تصديق مى كند و خداوند هم او را تصديق و تاءييد خواهد كرد، او از ديد افراد، مخفى و پنهان مى گردد تا زمانى كه آمادگى ظهور و بيان احكامش در جامعه آشكار شود.

در طالقان گنج هاى ارزشمندى در انتظار اوست كه نه طلا است و نه نقره ، بلكه مردانى قوى و پايدار خواهند بود.

خداوند متعال هنگام فزرندم ، از تمام شهرها و دورترين نقاط اصحاب او را گرد يكديگر جمع مى نمايد كه به تعداد اصحاب جنگ بدر - يعنى ؛ سيصد و سيزده نفر - خواهند بود.

و طومارى در دست دارد كه در آن نام تمام اصحاب و يارانش با معرّفى كامل از جهت نسب ، شهر، شغل و فاميل خانوادگى ثبت و ظبط گرديده است .

امام حسين عليه السلام افزود: اءُبىّ بن كعب سؤ ال كرد: علائم و نشانه هاى ظهور او چگونه و چيست ؟

جدّم رسول اللّه صلى الله عليه و آله در جواب او، فرمود: بيرقى مخصوص ‍ او قرار گرفته است كه هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بيرق ، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مى زند و مى گويد:

اى ولىّ اللّه ! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاكت برسان .

همچنين شمشيرى مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است ، كه هنگام خروج حضرتش شمشير از قلاف بيرون آيد و با قدرت خداوند به سخن آيد و گويد:

اى ولىّ اللّه ! خارج و ظاهر شو، چون كه ديگر بر تو جائز نيست كه نسبت به دشمنان خدا ساكت و آرام بنشينى .

پس در همان حال ، ظاهر و خارج مى گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر كجاى عالَم و در هر حالتى بيابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند.

و او تمام حدود و احكام الهى را به اجراء در خواهد آورد، در حالتى كه جبرئيل سمت راست و ميكائيل سمت چپ و شعيب فرزند صالح جلوى او قرار دارد.

و به همين زودى قبل از قيام قيامت ، او را خواهيد يافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مى كنم .

سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله در ادامه فرمايش خود افزود: اى اءُبىّ! خوشا به حال كسى كه در آن زمان حجّت خدا را درك كند و خوشا به سعادت كسى كه دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولايت و امامت او باشد، همانا كه خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاكت ها نجات مى بخشد.(35)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خلاصه حالات چهاردهمين معصوم : دوازدهمين اختر امامت

آن حضرت نزديك طلوع فجر، روز جمعه ، نيمه ماه شعبان ، سال 254 هجرى قمرى (2) در شهر سامراء به طور مخفى و پنهان از ديد عموم ، پا به عرصه وجود نهاد.

نام : م ح م م د (3) صلوات اللّه و سلامه عليه ؛ و عجّل اللّه تعالى فى فرجه الشّريف .(4).

كنيه : ابوالقاسم ، ابوجعفر و... .

لقب : بيش از نهصد لقب براى حضرتش ذكر كرده اند كه در كتب مختلف موجود مى باشد از آن جمله : مهدى ، حجّت ، منتقِم ، بقية اللّه الا عظم ، قائم آل محمّد، صاحب الزّمان و... .

پدر: امام حسن عسكرى صلوات اللّه و سلامه عليه .

مادر: به نام هاى نرجس ، مليكه ، ريحانه ، صيقل و سوسن معروف است .

نقش انگشتر: ((أنَا حُجَّةُ اللّهِ وَ خاصَّتُهُ)).

دربان : چهار نفر به نام هاى عثمان بن سعيد، محمّد بن عثمان ، حسين بن روح ، علىّ بن محمّد سمرى ، در غيبت صغرى وكالت و وساطت حضرت را بر عهده داشته اند.

جريان ولادت آن حضرت ، همانند حضرت موسى كليم عليه السلام در كنار كاخ طاغوت زمان ، مخفى و پنهان از ديد جاسوس ها و عموم مردم انجام گرفت .

حضرت داراى دو غيبت بوده است : يكى غيبت صغرى - كه حدود هفتاد و پنج سال به طول انجاميد - و ديگرى غيبت كبرى مى باشد - كه تقريبا از سال 330 هجرى قمرى شروع شد.

و از آن زمان به بعد براى حضرت ، وكيل و نائب خاصّ معرّفى و معيّن نشده است ، بلكه مجتهدين جامع الشّرايط - به عنوان وكيل و نائب عامّ - امور جامعه را بر عهده داشته و دارند.

آن حضرت در همين جامعه ، بين افراد رفت و آمد و در مجالس به صورت ناشناس شركت مى نمايد؛ و نيز همه را مى بيند و شاهد اعمال همگان خواهد بود.

ولى ديگران هم گرچه او را مى بينند، امّا شخص حضرتش را نمى شناسند كه كدام يك از اشخاص مى باشد.

افراد بسيارى در غيبت كبرى به محضر مباركش شرفياب شده اند و كسب فيض ‍ كرده اند.

علائم و نشانه هاى متعدّد و گوناگونى جهت ظهور و قيام آن حضرت ، توسّط معصومين عليهم السلام بيان و مطرح شده است ، كه در كتاب هاى مختلف اهل سنّت و شيعه به طور مشروح و مبسوط مذكور مى باشد.

وقتى حضرت در مكّه معظّمه ظهور نمايد، 313 نفر از اصحاب و فرماندهان او از اطراف و شهرهاى مختلف در كنار كعبه الهى جمع شوند و در دست هر كدام شمشيرى خواهد بود.

و سپس منادى بين زمين و آسمان گويد: اين مهدى موعود است كه ظهور كرده و به شيوه حضرت داوود و سليمان عليهماالسلام قضاوت خواهد نمود و بيّنه و شاهد، لازم ندارد.

طبق آنچه در روايات آمده است : حكومت آن حضرت بين هفت تا نُه سال به طول خواهد انجاميد.(5)

مدّت امامت : حضرت بنابر مشهور بين روايات ، روز جمعه ، نُهم ربيع الاوّل ، سال 260 هجرى قمرى پس از شهادت پدر بزرگوارش ، در سنين پنج سالگى به منصب و مقام عظمى و والاى امامت و خلافت نائل گرديد.

و از آن زمان تاكنون حدود 1157 سال مى باشد و در آينده تا هر لحظه كه خداوند متعال اراده نمايد، امامت و هدايت جامعه را به عهده خواهد داشت .

مدّت عمر: آن حضرت حدود پنج سال ، هم زمان با پدر بزرگوارش حضرت ابومحمّد، امام حسن عسگرى عليه السلام بوده و پس از آن تا اين زمان - كه روى هم 1162 سال باشد - عمر پربركت آن حضرت مى باشد و در آينده تا هر زمان كه خداوند بخواهد، تداوم خواهد يافت .

نماز امام زمان عليه السلام دو ركعت است ، كه در هر ركعت سوره حمد يك مرتبه و چون به جمله ((إيّاك نعبد و ايّاك نستعين )) برسد، صد مرتبه آن را تكرار نمايد؛ و بعد از سوره حمد، يك مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود، همچنين هر يك از ذكر ركوع و سجود را هفت مرتبه بگويد.

و چون سلام نماز را دهد، تسبيح حضرت زهراء عليها السلام را بگويد و در بعضى عبارات آمده است كه بعد از آن ، نيز صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود.

و بعد از آن ، حوائج مشروعه خود را از خداوند طلب نمايد.(6)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خليفه تمام انبياء و ائمّه در شهر كوفه

امام صادق عليه السلام در ادامه سخنان مفصّلى كه براى يكى از اصحابش ‍ به نام مفضّل مطرح فرموده است ، چنين حكايت نمايد:

در آن هنگامى كه قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعال فرجه الشّريف ) ظهور نمايد، پايگاه و مركز حكومتش شهر كوفه خواهد بود.

و چون از مكّه معظّمه و مدينه منوّره حركت نمايد و داخل شهر كوفه گردد، اوّلين سخن آن حضرت با مردم چنين است :

اى جمع خلايق ! آگاه و هوشيار باشيد، هر كه مايل است حضرت آدم و شيث را بنگرد، نزد من آيد؛ همانا كه من خليفه آن ها هستم .

هركس بخواهد كه حضرت نوح و سام را ببيند، سوى من بيايد كه من خليفه آن ها مى باشم .

هر كه تصميم دارد حضرت ابراهيم و اسماعيل را مشاهده نمايد، نزد من آيد كه من خليفه آن ها مى باشم .

هركس علاقه دارد حضرت موسى و يوشع را بشناسد، نزد من آيد كه من خليفه آن ها هستم .

هر كه دوست دارد حضرت عيسى و شمعون را بنگرد، سوى من آيد كه من خليفه آن ها مى باشم .

هر كه شيفته ديدار حضرت محمّد مصطفى و اميرالمؤمنين است ، نزد من آيد كه من خليفه آن ها هستم .

هر كه ميل دارد بر حسن و حسين نگاه كند، نزد من آيد كه من جانشين آن ها هستم .

هر كه علاقه مند ديدار اهل بيت و ائمّه اطهار است ، نزد من آيد كه من خليفه آن ها مى باشم .

اى مؤمنين ! بشتابيد به سوى من تا شما را به تمام آنچه آگاهيد و آنچه ناآگاه هستيد آشنا سازم ؛ هركس آشنا به كتاب هاى آسمانى است ، توجّه كند و گوش فرا دهد.

سپس امام زمان عليه السلام مقدارى از كتاب حضرت آدم و شيث و نيز مقدارى از كتاب حضرت نوح و ابراهيم عليهم السلام را تلاوت مى فرمايد و مواردى كه از آن ها را تحريف و دگرگون شده است مطرح مى نمايد؛ و پس ‍ از آن نيز آياتى از قرآن را - طبق آنچه بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله نازل شده و امام علىّ عليه السلام تاءليف و جمع آورى نموده - تلاوت مى فرمايد.

و تمام مسلمان ها گويند: قرآنى كه بر محمّد رسول اللّه صلى الله عليه و آله نازل شده است ، اين است كه حضرت تلاوت مى نمايد.

پس از آن ، امام علىّ عليه السلام رجعت و ظهور مى نمايد و علائم ايمان و كفر بر چهره هركس آشكار مى گردد.(32)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

در مدح دوازدهمين اختر امامت

سحر از دامن نرجس ، برآمد نوگلى زيبا

گلى كز بوى دلجويش ، جهان پير شد برنا

زهى سروى كه الطافش ، فكنده سايه بر عالم

زهى صبحى كه انفاسش ، دميده روح در اعضا

سپيده دم ز درياى كرم برخواست امواجى

كه عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا

به صبح نيمه شعبان تجلّى كرد خورشيدى

كه از نور جبينش شد، منوّر ديده زهرا

چه مولودى كه همتايش نديده ديده گردون

چه فرزندى كه مانندش ، نزاده مادر دنيا

به صولت تالى حيدر، به صورت شبه پيغمبر

به سيرت مظهر داور، ولىّ والى والا

قدم در عرصه عالم ، نهاده پاك فرزندش

كه چِشم آفرينش شد، ز نورش روشن و بينا

به پاس مقدم او شد، مزيّن عالم پائين

ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا

چو گيرد پرچم (انّا فتحنا)، در كف قدرت

لواى نصرت افرازد، بر اين نُه گنبد خضراء

شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد

بتاب اى كوكب رحمت ، بر افكن پرده از سيما

تو گر عارض بر افروزى ، جهان شود روشن

تو گر قامت برافرازى ، قيامت ها شود برپا

تو گر لشگر برانگيزى ، سپاه كفر بُگريزد

تو گر از جاى برخيزى ، نشيند فتنه و غوغا

بيا اى كشتى رحمت ، كه دريا گشت طوفانى

چو كشتيبان توئى ، ما را چه غم از جنبش دريا

خوش آن روزى كه برخيزد، ز كعبه بانگ جاء الحقّ

خوش آن روزى كه برگيرد، حجاب از چهره زيبا(7)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درخواست مطالبات سفارشى

مرحوم شيخ طوسى ، مفيد، كلينى و ديگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حكايت كرده اند:

من اعتقاد به امامت ائمّه إثنى عشر عليهم السلام نداشتم ، وليكن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم .

روزى وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنيا برود سفارش ‍ كرد: اسب و شمشير و ديگر لوازم شخصى او را تحويل مولايش امام زمان عليه السلام بدهم .

همين كه اربابم رحلت كرد، با خود گفتم : والى و استاندار حكومت از فوت ارباب اطّلاع يافته و اگر اين اموال را تحويل او ندهم ، ممكن است مرا تحت تعقيب و اذيّت قرار دهد.

به همين جهت قيمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن كه كسى متوجّه نيّت و افكار من شود، مبلغ هفتصد دينار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحويل والى حكومت دادم .

پس از گذشت مدّتى كوتاه ، نامه اى از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسيد، وقتى نامه را گشودم در آن ، چنين مرقوم شده بود:

مبلغ هفتصد دينارى را كه بر عهده گرفته اى بابت قيمت اسب و شمشير و ديگر اشياء، براى ما بفرست .

پس من تعجّب كرده و متحيّر شدم كه حضرت چگونه از نيّت و افكار آگاه گشته ، لذا ايمان آوردم و بر حقانيّت امام دوازدهم و ساير ائمّه عليهم السلام اعتقاد و معرفت پيدا كردم و تمامى آنچه را كه بر ذمّه گرفته بودم تحويل مأمور حضرت دادم .(48)

قابل ذكر است : در رابطه با اين حكايت ، حكاياتى مشابه آن از ديگر اشخاص وارد شده است كه در پاورقى كتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح كرده اند.

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دريافت وجوهات و تعيين نماينده

مرحوم كلينى ، طوسى ، راوندى و بعضى ديگر از بزرگان به نقل از محمّد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى حكايت كنند:

پس از شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام اءموال بسيارى - از وجوهات توسط مؤمنين - نزد پدرم جمع شده بود، او متحيّر شد كه پس از آن حضرت به چه كسى رجوع كنيم .

پدرم تمام اموال را برداشت و با يكديگر حركت كرديم و راه دريا را به وسيله كشتى پيموديم و چون مسافتى را طىّ كرديم از كشتى پياده شديم ؛ پدرم سخت مريض شد و پيش از آن كه رحلت نمايد، اظهار داشت : نسبت به حفظ اين اموال سعى و تلاش كن و آن ها را به دست صاحبش برسان .

من با خود گفتم : پدرم بدون جهت و بدون اطّلاع حرفى نمى زند و بيهوده وصيت نمى كند، بايد اين اموال را به عراق برسانم .

بر همين اساس آن ها را برداشتم و در بغداد، كنار رود دجله خانه اى كرايه كردم و در حالى كه هيچكس از افكار و موقعيّت من خبرى نداشت ، تصميم بر اين داشتم كه اگر كسى همانند حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام پيدا شود و نشانى و خصوصيّات اموال را بگويد، تحويل او بدهم وگرنه مصرف زندگى خود نمايم .

پس از آن كه منزل را كرايه كردم ، چند روزى را با همين سرگردانى سپرى كردم ، بعد از گذشت چند روز، ناگهان نامه اى توسّط شخصى به دستم رسيد.

وقتى نامه را گشودم ، در آن با اشاره به تمام خصوصيّات اموال و صاحبان آن ها، به من خطاب نموده بود: اى محمّد ابراهيم ! آن اموال و اشياء را تحويل حامل نامه بده .

چون تمام نشانى ها و خصوصيّات ، حقيقت و واقعيّت داشت فهميدم كه فرزند امام عسكرى عليه السلام ، حضرت مهدى امام زمان صلوات اللّه عليه نامه را فرستاده است ، لذا آن ها را تحويل آورنده نامه دادم و چند روزى ديگر را در همان منزل ماندم تا آن كه نامه اى ديگر از همان حضرت به اين مضمون به دستم رسيد:

ما تو را به جاى پدرت قرار داديم و بايد در هر حالى كه هستى شكرگزار خداوند متعال باشى .(49)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

راهنمائى و كمك به حاجى اسدآبادىِ گم گشته

محدّثين و تاريخ ‌نويسان شيعه و سنّى در كتاب هاى مختلف ، به نقل از شخصى به نام راشد همدانى از اهالى اسدآباد حكايت كنند:

پس از انجام مراسم حجّ خانه خدا، به سمت ديار خود مراجعت كردم و در بين مسير، راه را گم كرده و سرگردان شدم تا آن كه به سرزمينى سبز و خرّم رسيدم ؛ خاك آن بسيار معطّر بود.

خيمه هاى متعدّدى در آن مشاهده كردم ، نزديك رفته و دو نفر پيشخدمت را ديدم ، آن دو خادم به من گفتند: در محلّ خوبى وارد شده اى ، همين جا بنشين .

سپس يكى از آن دو نفر، وارد خيمه اى شد و بعد از گذشت لحظاتى بيرون آمد و گفت : وارد شو، حضرت اجازه فرمود.

همين كه داخل آن خيمه شدم ، جوانى را ديدم كه نشسته است و شمشير بزرگى را بالاى سرش نصب كرده بودند، پس سلام كردم .

جواب سلام مرا داد و فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟

عرض كردم : خير، تاكنون شما را نديده ام .

اظهار داشت : من قائم آل محمّد هستم ، من آن كسى هستم كه در آخر الزّمان به همراه اين شمشير خروج مى كنم و جهان را پر از عدل و داد مى نمايم و ظلم و ستم را نابود مى سازم .

هنگامى كه اين سخنان را شنيدم ، روى زمين افتادم و در مقابلش تعظيم كردم .

فرمود: بلند شو، براى من سجده نكن ، چون كه براى غير خداوند متعال نبايد سجده كرد، تو راشد همدانى هستى كه راه را گم كرده اى ، آيا مايل هستى به خانواده و ديار خود بازگردى ؟

عرض كردم : بلى .

بعد از آن بسيار در حيرت و تعجّب قرار گرفتم كه چگونه و از كجا مرا مى شناسد و نام مرا مى داند!!

سپس آن حضرت كيسه اى را به من لطف نمود و به خادم خود اشاره اى كرد.

پس به همراه خادم چند قدمى راه رفتيم ، ناگهان اسدآباد را مشاهده كردم و خادم حضرت با اظهار محبّت گفت : اى راشد! اين ديار شما اسدآباد است ، برو در پناه خداوند.

سپس خادم از چشم من ناپديد گشت و او را نديدم ، وقتى وارد منزل شدم ، كيسه را باز كردم در آن پنجاه دينار بود و با آن دينارها خداوند بركت و توسعه عجيبى در زندگى ما عطا نمود.(58)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چه روزها که يک به يک غروب شد، نيآمدي

چه اشکها که در گلو، رسوب شد نيآمدي



خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شکن

خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيآمدي



براي ما که خسته ايم و دل شکسته ايم، نه

براي عده اي، ولي چه خوب شد نيآمدي!



تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نيآمدي
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ريگ طلا در طواف كعبه

مرحوم شيخ طوسى رحمة اللّه عليه در كتاب خود به طور مستند حكايت نموده است :

شخصى به نام اءزُدى - آودى - گفت : سالى از سال ها به مكّه معظّمه مشرّف شده بودم و مشغول طواف كعبه الهى در دور ششم بودم ، كه ناگهان اجتماع عدّه اى از حاجيان - در سمت راست كعبه - توجّه مرا جلب كرد، مخصوصا جوانى خوش سيما و خوشبو، با هيبت و وقار عجيبى كه در ميان آن جمع حضور داشت ، توجّه همگان جلب او گشته بود.

پس نزديك رفتم و آن جوان را در حال صحبت ديدم كه چه زيبا و شيرين ، سخن مطرح مى فرمود، خواستم جلوتر بروم و چند جمله اى با او سخن گويم ، ولى افرادى مانع من شدند.

پرسيدم : او كيست ؟

گفتند: او فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه هر سال در كنگره عظيم حجّ، در جمع حاجيان شركت مى فرمايد و با آن ها صحبت و مذاكره مى نمايد.

با صداى بلند گفتم : من دنبال هادى مى گردم ، اى مولايم ! مرا نجات بده و هدايت و ياريم فرما.

پس با دست مبارك خود مُشتى از ريگ هاى كنار كعبه الهى را برداشت و به من فرمود: اين ها را تحويل بگير.

يكى از افراد حاضر جلو آمد و گفت : ببينم چه چيزى تقديم نمود؟

اظهار داشتم : چند ريگى بيش نيست ، وقتى دست خود را باز كردم ، در كمال حيرت چشمم به قطعه اى طلا افتاد.

در همين لحظه آن جوان خوش سيما نزديك من آمد و اظهار داشت : حجّت برايت ثابت گرديد و حقّ روشن شد، از سرگردانى نجات يافتى ، اكنون مرا مى شناسى ؟

عرضه داشتم : خير، شما را نمى شناسم !

فرمود: من مهدى موعود هستم ، من صاحب الزّمان هستم ، من تمام دنيا را عدالت مى گسترانم ، بدان كه در هيچ زمانى زمين از حجّت و خليفه خدا خالى نخواهد بود.

و سپس در ادامه فرمايش خود افزود: توجّه كن كه موضوع و جريان امروز امانتى است بر عهده تو، كه بايد براى اشخاص مورد وثوق و اطمينان بازگو و تعريف نمائى .(31)

 

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: 2 / 9 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 43 44 45 46 47 ... 56 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com